آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانیدیک نفر در آب دارد می سپارد جانیک نفر دارد که دست و پای دائم می زندروی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانیدآن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمنآن زمان که پیش خود بیهوده پنداریدکه گرفتستید دست ناتوانی راتا توانایی بهتر را پدید آریدآن زمان که تنگ می بندیدبر کمرهاتان کمربنددر چه هنگامی بگویم منیک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربانآی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا داریدنان به سفره جامه تان بر تنیک نفر در آب می خواند شما راموج سنگین را به دست خسته می کوبدباز می دارد دهان با چشم از وحشت دریدهسایه هاتان را ز راه دور دیدهآب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزونمی کند زین آبها بیرون گاه سر گه پاآی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشاییدموج می کوبد به روی ساحل خاموشپخش می گردد چنان مستی به جای افتاده. بس مدهوشمی رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید:"آی آدمها.."و صدای باد هر دم دلگزاتردر صدای باد بانگ او رساتراز میان آبهای دور یا نزدیکباز در گوش این نداها"آی آدمها..."- نیما
یوشیج - GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : golhao بازدید : 255 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 0:38